معنی شهر فراری

حل جدول

شهر فراری

رم


فراری

رمو

گریزان

متواری


فراری:

متواری

لغت نامه دهخدا

فراری

فراری. [ف ِ / ف َ] (ص نسبی) گریزان. در حال فرار. (یادداشت بخط مؤلف).


فراری شدن

فراری شدن. [ف ِ / ف َ ش ُ دَ] (مص مرکب) گریزان شدن.ناچار به فرار گردیدن. رجوع به فرار و فراری شود.


فراری کردن

فراری کردن. [ف ِ / ف َ ک َ دَ] (مص مرکب) فرار دادن. فراراندن. رجوع به فرار دادن و فراراندن شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

فراری

رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور

فارسی به عربی

فراری

مراوغ، هارب

فرهنگ فارسی هوشیار

فراری

گریزان ‎ (صفت) گریزان، در حال گریز.

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

فراری

طرید

متواری

رمان

معادل ابجد

شهر فراری

996

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری